سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۹۲
ادبیات، حال گاهی بدم را خوب می کند و حال بیشتر خوبم را خوب تر!
وقتی می خوانم، وقتی می نویسم، حتّی گاهی که تنها به ردیفی از کلمه های بی معنایش نگاه می کنم، دلم قُل می زند...
شعر هایش، می نوازد...
قصّه هایش، می آموزد...
همیشه با "مجنون "هایش عاشقی کردم و با "خَرَقانی" ها، جامه دریدم...!
بارها، از بی تابی "لیلا،" موی کندم و با فرهاد، کوه...!
بارها و بارها با ابوسعید به بالای دار رفتم و پابه پای شیخ صنعان به محراب توبه نشستم !
و این روزها گمان می کنم ، به تعداد تمامی مجالس انشای "مولانا" ، کاغذ سیاه کرده باشم...!