چهارشنبه ۲۲ فروردين ۹۷
همه مان تا وقتی دچار زندگی جمعی هستیم درست همینقدر هم با خودسانسوری مرتبطیم؛ کم و بیش اش هم به شخصیت بیهمتای هر کس ربط دارد. با خودم می گویم کاش ترس از قضاوت شدن نبود، کاش با همه ی رگ و پِیمان تفاوت های کاملن منحصر به فرد تجربه ها و زندگی هایمان با همدیگر را فهم می کردیم؛ کاش واهمه از حرف زدن ولی درک نشدن نبود، کاش همگی انقدر فهیم و بزرگ بودیم که به چشمهای آدمی ک دارد با ما صحبت می کند خیره میشدیم و حتا اگر درکش نمی کردیم انقدر سعهی وجودی میداشتیم که سکوت کنیم و لبخند بزنیم و توی دل خودمان بگوییم ناتوانی درک کردنِ این آدم از کمبود وجودی و تجربی من است؛ آن وقت دیگر لازم نبود آدمها فقط برای اینکه بتوانند حرف بزنند و شنیده شوند_ در راستای یک نیاز نگاهش کنید_ یکباره بینامونشان شوند :)